325.parsablog.com



نقل قولی با حکایت گاو و شیرپند گیری ای جوان گردی تو پیرشیر تنها بود گاوانی سه تاسرخ و ابیض آن یکی دیگر سیااتّفاقی بین گاوان بود عیاندر برابر گاو شیری ناتوانبر سیاهی سرخ گاوی گفت شیرگر چه ابیض گاو غایب کرده دیرآدمی گر با خبر از جایگاهجایگاهی نیست ما را جان پناهگر چه ابض گاو را رنگی دگرجلوه گر از دور موضع پر خطرگر به من رخصت دهیدش ای شمادست خود نابود سازم گاو راتا در این بستان سرایی مرغزارهر کدامین در رفاهی سازگارچون گذر ایام شد باری دگرشیر اجرا طرح دیگر را نگرشیر بر گاوی که با سرخی نماگفت گر رخصت دهی من را شماما به یکرنگی نما آن دیگریرنگ دارد بر سیاهی بنگریمی کشم او را به من رخصت دهیبا شما همراه این جا همدمیرو به نابودی سیه گاوی دلاسرخ گاوی را خرامیدن بجامدت ایامی گذر از ماجرامانده گاوی همدمی با شیر راباز هم شیری کشیدش طرح راسرخ گاوی فهم کردش ماجراحمله ور شد شیر جانب سرخ گاومرگ خود را یاد آور کنجکاوآن زمان کشتی مرا ای شیر هانبا تفرّق رو به نابودی هماناتّفاقی بین گاوان بود عیانگاو ابیض غایب آمد بین مان این مَثل یاد آوری بر خلق هادوری از وحدت شکستی خلق را
ادامه مطلب : دوری از وحدت شکستی خلق را

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

پنجره چوبی نمایندگی زیمنس در ایران Jessica پوست مو و زیبایی دانلود مقاله و تحقيق مداد رنگی تشخیص آزمایشگاهی مواد مخدر و ایدز بهینه سازی سایت اسم دختر و اسم پسر